فن فیک توکچول به قلم کیم هیچول اعظم



سلام جیگرا


گفتم افتتاحیه ی وب جدید با یه فیک از خوده کیم هیچول اعظم باشه

از اونجا که بچه ها زیاد اومدن پی وی و قضیه شو میپرسیدن و من هربار مجبور میشدم این فیک رو براشون فوروارد کنم تصمیم گرفتم یه بار برای همیشه اینجا اپش کنم.


اونایی که مشتاق خوندن یه  فیک که نویسنده اش یه ایدول هستش بپرند ادامه



  


روزی روزگاری هیچول یه عکس از خودش و فرشته ش تو اینستاش اپ میکنه و براش مینویسه




"Teuk and I have the complete opposite personalities. Teuk just bears with everything and keeps it in, and I always scream and take care of it on the spot. Teuk is a little shy, and I'm a little crazy. Teuk made his half of our room completely white, and I made my half of our room completely red. Teuk says we should learn from yesterday, and I say let's think about what to do tomorrow. However, since a few years ago when something happened that made me think, 'Ah, I should always be on Teuk's side', I always followed Teuk's opinions without even asking for his reasons whenever he asked me to do something, even if I didn't listen to the label or my manager, even if I couldn't understand what his reasons were."



ترجمه:

"تیکی و من شخصیتهای کاملا متفاوتی داریم.

لیتوک فقط همه چیزو-اتفاقات و حوادث- تحمل میکنه و اونا نگه میداره و من داد و بیداد میکنم و لحظه ای ازشون عبور میکنم.

تیکی کمی خجالتیه و من یه کوچولو دیوونه.

لیتوک نصف اتاقمون رو کاملا سفید کرده بود و منم نصف دیگه ی خودمو کاملا قرمز!( منظورش اون زمانیه که هم اتاقی بودند.)

لیتوک میگه که ما باید از گذشته یاد بگیریم و من میگم که بیا ببینیم فردا میتونیم چه کاری انجام بدیم.

به هرحال چند سال قبل اتفاقی افتاد که باعث شد من فکر کنم که" اه من باید همیشه کنار تیکی باشم "

من همیشه نظرات و عقاید تیکی رو دنبال کردم بدون اینکه حتی دلایلش رو ازش بپرسم. تو هرزمانی که او از من خواست تا کاری انجام بدم حتی به نوع و (حرف) منیجرم اهمیت نمیدادم...حتی اگه نمیتونستم بفهمم دلیلش چی بوده."


بعد از این داستان کوتاه چند خطی شو مینویسه

فیکی به قلم هیچول برای توکچول!



"Like that, the two of us got deeper into each other and got attracted by each other's gaze. Finally in the end, Heechul took a rough breath and started to stroke Teuk's face....?! Kekekekekekekeke # fanfic #83 # old".



"شبیه ان ما دونفر بهم نزدیک تر شدیم و توجه ی یکدیگرو با نگاه مون جلب کردیم...سرانجام هیچول نفس عمیقی کشید و شروع کرد به نوازش کردن صورت لیتوک... کککککک"

# فن فیک # 83 # بزرگسال



هلاک اون خنده شم که معلوم نیست که تو ذهن من.حرفش چی میگذشته که سه نقطه ی ادامه دار گذاشته!

من که کلی فانتزی زدم با همین سه نقطه

شما رو نمیدونم.



لازمه یه نکته رو بگم


تا حالا به معنی کلمه ی فن فیک توجه کردید؟

فن فیک یعنی داستانی که یه فن و طرفدار مینویسه پس فیک توکچول نوشتن هیچول جز اینو نشون میده که خودش فن توکچوله؟!

هرچند فیکش خیلی کوتاه باشه!

به نظرم یه عده باید کلاه شونو بزارن رو بزارن بالاتر و حقیقت رو حالا هرچقدر براشون تلخ باشه رو بپذیرند.



و در اخر اینکه:


Teukchul is more than real





نظرات 2 + ارسال نظر
fishy پنج‌شنبه 21 دی 1396 ساعت 21:27

خخخ .سلام سامی سارام . باحال بود
هیچول خیلی خوبه با نمکه دوسش دارن

سلام سارا جان خوبی جیگرم؟
هیچول خوده عشق و معرفته

آتوسا سه‌شنبه 5 دی 1396 ساعت 18:13

Yesssssssss
Love just TEUKCHUL!
More than real no matter what

وقتی خوده هیچول تایید و شیپش میکنه دیگه بقیه چه کاره ان؟!
آره جیگرم جاست توکچول

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد